مانند کور. چون نابینایان: سوی شهر بی نیازی ره بپرس چند گردی کوروار اندر ضلال. ناصرخسرو. ناخنی که اصل کار است وشکار کوژ کمپیری ببرد کوروار. (مثنوی چ رمضانی ص 258)
مانند کور. چون نابینایان: سوی شهر بی نیازی ره بپرس چند گردی کوروار اندر ضلال. ناصرخسرو. ناخنی که اصل کار است وشکار کوژ کمپیری ببرد کوروار. (مثنوی چ رمضانی ص 258)
این کلمه در بیت ذیل از نظام قاری آمده است اما معنی آن روشن نیست شاید نام نوعی پارچه باشد: آنکه خیاط برد پارچه از رو وارش پنبه حلاج چرا کم نکند از کارش، نظام قاری (دیوان ص 86)
این کلمه در بیت ذیل از نظام قاری آمده است اما معنی آن روشن نیست شاید نام نوعی پارچه باشد: آنکه خیاط برد پارچه از رو وارش پنبه حلاج چرا کم نکند از کارش، نظام قاری (دیوان ص 86)
کسی که تهدیست بوده و سر و وضعی درست نداشته و بسبب اتفاقی یا انعام و بخشش کسی بنوایی رسیده و سر و وضع خود را تغییر داده و زندگیش را سامان بخشیده (ازفرعا. جما) : (کوری چشم کس که خواست نبیند ما و تو باشیم نو نوار علی جان خ) (عارف. دویان. چا. تهران 1337 ص 314)
کسی که تهدیست بوده و سر و وضعی درست نداشته و بسبب اتفاقی یا انعام و بخشش کسی بنوایی رسیده و سر و وضع خود را تغییر داده و زندگیش را سامان بخشیده (ازفرعا. جما) : (کوری چشم کس که خواست نبیند ما و تو باشیم نو نوار علی جان خ) (عارف. دویان. چا. تهران 1337 ص 314)